بدون عنوان
من اگر روزی مادر شوم
به جای گشتن کیف و کمد ولباسهایش
به بالشتش دقت میکنم
همیشه همه چیز توی بالشت خیس خلاصه میشود ...
من اگر روزی روزگاری مادر شدم ...
حتماً برای دخترم لالایی میخوانم؛ هرشب ...
بزرگتر که شد موهایش را بلند میکنم
و اگر روزی دیدم سراغ کیف لوازم آرایشم و کفشهای پاشنه بلندم رفته خودم را میزنم به آن راه!
من اگر مادر شوم، دخترم را بانو صدا میکنم تا یادش نرود چقدر اهمیت دارد.
برایش شعرهای نزار قبانی را میخوانم و به او یاد میدهم زنانگی را زندگی کند ...
ناخنهایش را بلند کند ...
انگشتر دستش کند ...
موهایش را پیچ و تاب دهد و روی شانههایش بریزد ...
من به دخترم یاد میدهم اگر کسی
گفت دوستت دارم، چیزی نگو. در چشمهایش نگاه کن، اگر تکان نخورد به او لبخند بزن ... .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی